صبح روز پنجمین سالگرد ازدواج نیک دون (با بازی بن افلک) و ایمی (با بازی رزاماند پایک)، نیک متوجه می‌شود همسرش ناپدید شده‌است. در قیل و قال‌های رسانه‌ای در مورد گم شدن ایمی، شک و تردیدهایی پدید می‌آید مبنی بر این‌که خود نیک دون همسرش را به قتل رسانده‌است. ازدواج نیک و ایمی ازدواج موفقی نبوده و آنها زندگی مشترک از هم پاشیده‌ای دارند. هر دوی آنها در دورهٔ رکود اقتصادی کارشان را از دست داده‌اند و مجبور شده‌اند از شهر نیویورک به شهر کوچکی در میسوری، زادگاه نیک، بیایند. شهری که در آن نیک به تنبلی و افسردگی دچار شده‌است.

داستان زمانی رخ می دهد که بمبی که به صدا واکنش نشان می دهد در مرکز شهر کشف می شود.

در آینده ای نزدیک، به محکومین این امکان داده می شود که به عنوان مشمولان پزشکی داوطلب شوند تا دوره محکومیت خود را کوتاه کنند. یکی از این موضوعات برای یک داروی جدید که قادر به ایجاد احساسات عشقی است، شروع به زیر سوال بردن واقعیت احساسات او می کند.

داستان فیلم درباره ی پسری میباشد که حوادثی در زندگی اش رخ داده و خودش نیز از آنها باخیر نیست و به نوعی حافظه اش پاک شده و حالا مأموری برای دستگیر کردن این پسر به سراغش میرود...